لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ
لمس نمیکنند قرآن را جز پاکیزگان. (واقعه/79)
شعر:
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
--------------
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
تفسیر:
منظور از «مطهرون» در آیه «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» در سوره واقعه چه کسانیاند؟
درباره این آیه شریفه دو نظر وجود دارد:
1-یعنی، قرآن را مسّ نمیکند، مگر «مطهرون» و مقصود از «مس» میتواند علم به قرآن باشد. در این صورت «مطهرون» کسانیاند که قلب آنان از تعلق به غیر حق تعالی پاک گشته است. نمونه کامل آن، معصومان میباشند: (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) «خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه رااز شما اهلبیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد»(احزاب/33) که به جهت عدم تعلق به غیر خدای تعالی، توفیق مس علم و حقیقت قرآن روزیشان شده است
2- میتواند منظور از آن دستور باشد؛ یعنی، قرآن را نباید مس کند، مگر «مطهرون» و پاکان. در این صورت مقصود از «مس» همین مس ولمس ظاهری و مقصود از پاکان، پاک بودن از حدث و خبث و داشتن طهارت ظاهری شرعی است. در این صورت همگان میتوانند با داشتن طهارت شرعی(وضو یا غسل ویا تیمم) قرآن رامس کنند.
دو معنایی که از آیه شریفه فهمیده میشود قابل جمع نیز هست؛ یعنی آیه شریفه در عین حال که یک حکم شرعی را برای عموم مردم بیان میکند و به آنان میگوید بدون طهارت نباید قرآن را مس کنند، یک حقیقت را نیز بیان میکند که حقیقت قرآن و علم قرآن را مس نمیکند، مگر «مطهرون» و مطهرون را در جای دیگر اهل بیت و معصومین(ع) معرفی می کند. بنابراین هر چه مرتبه طهارت بالاتر باشد، مرتبه درک معارف و حقایق قرآنی نیز بالاتر خواهد بود
این از ویژگیهای قرآن مجید است که مفهوم آیات آن، دارای چندین لایه است و به هر مقدار تأمل و تدبر بیشتر شود، مفاهیم ژرفتر به دست میآید. بنابراین قرآن مجید برای همه مردمان قابل استفاده است. برخی از نگاه به کلمات آن و تلاوت آهنگین آن لذت میبرند و گروهی از ترجمه آن و برخی از تفسیر و برخی از لطایف و حقایق قرآن بهره میبرند
حدیث:
1-امام سجاد(ع) فرموده است: «کتابُ اللهِ عزوجل على اربعه أشیاء: علی العباره، و الاشاره و اللّطائف و الحقایق. فالعباره للعوام و الأشاره للخواصّ و اللَّطائف للاولیاء و الحقایق للأنبیاء» ؛ «کتاب خدای عزوجل بر چهار چیز است: عبارت (ظاهر)، اشاره، لطایف و حقایق. عبارت، برای عامه مردم است، اشاره برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیاء»(بحارالانوار، ج 92، ص 20، ح18)
2-امام کاظم(ع) فرمودند:قرآن را در حالت ناپاک بودن و جُنُببودن لمس نکن وآن را آویزان نکن، خداوند میفرماید: لا یَمَسُّهُ إِلا المُطَهَّرُونَ (بحرالعرفان، ج۱۵، ص282)
3-ابن عباس (ره)می گوید: در آیه لایَمَسُّهُ إِلَّا المُطَهَّرُونَ؛دو قول وجود دارد.معنای آیه در قول اوّل این است که جز فرشتگان که به پاکی از گناهان توصیف شدهاند کسی نمیتواند به آن دست یابد و در قول دوّم این است که جز پاکشدگان از شرک کسی نمیتواند به قرآن دست یابد.( تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۵، ص۵۱۸)
4- در منابع اهل سنت نیز آمده است، از جمله از طرق مختلف نقل شده: پیغمبر(ص) فرمود: لایَمَسَّ الْقُرْآنَ إِلاّ طاهِرٌ: «قرآن را جز افراد پاک نباید مس کند».(الدر الننثورجلد 6، صفحه 162).
نتیجه: فهم حقایق باطنی قرآن بدون طهارت نفس و رذایل و آلودگیهای نفسانی امکانپذیر نیست؛ و راه تحصیل طهارت برای همه باز است؛ یعنی، همان طور که افراد میتواند با وضو به مس ظاهری قرآن دست یابند، با طهارت دل نیز میتوانند به لمس باطنی قرآن راه یابند.
نکته ها:
1-در قرآن، خداوند و آنچه مربوط به اوست، به صفت «کریم» متّصف شدهاند:
خداوند، کریم است. «ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» انفطار، 6.
قرآن، کریم است. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ» واقعه، 77.
رسول خدا، کریم است. «وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ» دخان، 17.
واسطه نزول وحى (جبرئیل)، کریم است. «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ» تکویر، 19.
حضرت على علیه السلام در خطبه 152 نهجالبلاغه، اهل بیت را «کرائم القرآن» مىنامد.
انسان نیز به عنوان برترین مخلوق الهى، مورد کرامت است. «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» اسراء، 70.
2-تلاوت الفاظ و فهم لغات قرآن، براى همه ممکن است، امّا تماس با روح قرآن، طهارتى مخصوص مىخواهد. «لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»( احزاب/33 ) لذا نفرمود:
«لا یقرئه و لا یفهمه الّا المطهّرون» بلکه فرمود: «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» و تماس، معناى خاص دارد. چنانکه در روایت آمده است: تنها مقرّبان درگاه الهى با قرآن تماس پیدا مىکنند. (تفسیر درّالمنثور)
داستان:
امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)در کودکی با پیرمردى برخورد کردند که مشغول وضوگرفتن بود، ولى متوجه شدند که او وضو را درست و نیکو نمیگیرد، حسنین[براى اینکه آن پیرمرد را آگاه نمایند] با یکدیگر به گفتگووبحث پرداخته و هر کدام به دیگری میگفت که وضوى من از تو صحیحتر است! سپس به آن پیرمرد گفتند که ما هر دو وضو میگیریم و تو بین ما قضاوت کن که کدامیک وضویش بهتر است؟! آنگاه بعد از وضو از پیرمرد پرسیدند که کدامیک از ما نیکوتر وضو گرفتیم؟! پیرمرد(که متوجه ماجرا شده بود) گفت: شما هر دو بسیار خوب وضو گرفتید، ولى من پیرمرد نادان بودم که وضوى خوبی نگرفته بودم! و اکنون طریقه صحیح وضوگرفتن را از شما آموخته و به برکت وجودتان و به دنبال دلسوزی شما بر پیروان جدّ خود، از این پس خود را اصلاح میکنم .(ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 3، ص 400)